اخبارتاپنفت و پتروشیمیویژه ها

اردکانیان داوطلبانه و رک و پوست کنده گفت که فرزندش کجاست

-آقای دکتر اردکانيان؛ برای خواننده کم‌حوصله، از سؤال اصلی و محوری کمپین آغاز می‌کنیم؛ چند فرزند دارید و فرزندان‌تان کجا هستند؟
بنده دو فرزند، يک دختر و يک پسر دارم. دخترم یازده سال پیش که دانشجوی سال اول دانشکده مهندسی عمران دانشگاه صنعتی شریف بود ازدواج کرد. همسرش نیز فارغ‌التحصیل دانشکده فنی دانشگاه تهران است و هر دو از دانشگاهي معتبر در کشور انگلستان برای مقطع فوق‌لیسانس و سپس دکتری پذیرش گرفتند و در حال حاضر در مراحل پاياني طي دوره دکتری هستند و زندگی دانشجويي‌شان را نیز عمدتاً با بورس تحقيقي همان دانشگاه و کار حين تحصيل اداره می‌کنند و البته برنامه دارند هر چه زودتر با تکمیل تحصیلات‌شان به کشور بازگردند و در میهن خود و در کنار خانواده‌هايشان، مشغول به فعالیت شوند.
در ارتباط با پسرم، از آنجا که بنده پس از فراغت از مسئوليت‌هاي اجرايي دولتي، در اواسط دهه هشتاد در قالب فراخوانی که از سوی سازمان ملل متحد منتشر شده بود، به اتکاء ظرفيت شخصي و نه نمايندگي از دولت، به عنوان ديپلمات ارشد اين سازمان برگزيده شدم و راهي فعاليت در مقر سازمان ملل در کشور آلمان شدم و فرزند پسرم که در آن زمان در مقطع دبیرستان مشغول به تحصیل بود به همراه همسرم در تهران ماندند و من دو سال ابتدایی فعالیت خود را در آلمان به تنهایی و دور از خانواده سپري کردم، تا اینکه همسر و پسرم پس از پایان دوران دبیرستان وي به بنده ملحق شدند.
پسرم در ابتدای ورودش به آلمان دو سال را مشغول گذراندن دوره پیش‌دانشگاهی در این کشور بود و پس از آن در مقطع کارشناسی در اسکاتلند و سپس کارشناسی ارشد در زمینه مهندسي و مديريت انرژی‌های تجدیدپذیر در آلمان به تحصیل خود ادامه داد و در حال حاضر هم پایان‌نامه خود را نوشته و ارائه داده است و خود را آماده دفاع از آن می‌کند. هم‌چنین مدتی است مراسم عقد ازدواجش را در تهران برگزار کرده و در تدارک تشکیل زندگی مستقل خود در ايران است.

پسرم در شهرستان مشغول به کار است

-فرزندان شما اکنون در چه زمینه‌ای به فعالیت مشغول هستند؟
فرزندان من بر اساس آموزه‌هایي که بنده و همسرم در تربيت ايشان ملاک قرار داده‌ايم، رعایت کرده‌اند که آنچه امروزه از آن به عنوان «تعارض منافع» یاد می‌شود دامن‌گير آن‌ها و پدرشان نشود. دخترمان در حین تحصیل در دوره دکترای خود، با توجه به رشته تحصیلی و پژوهشی‌اش، یکی از شرکت‌های خصوصی داخلی نيز او را دعوت به همکاری کرده بود تا در ایامی که در خارج کشور حضور دارد بتواند در زمینه فعالیت‌های بین‌المللی به آن شرکت کمک کرده و از تخصص او بهره‌مند شوند، ولی با توجه به اینکه این شرکت در بخش خصوصی ایران همکاری‌های مختلفی با وزارت نیرو داشت، پس از طرح موضوع حضور من در وزارت نیرو، از همکاری با آن شرکت انصراف داد. فرزند پسرم نیز ‌که تخصص‌اش در بخش انرژی‌های تجدیدپذیر است، از هنگامي که به ایران بازگشته در یک شرکت‌ خصوصی کوچک (در يکي از شهرستان‌ها) مشغول به کار شده است.
به هر حال، اين الزامات تحصيلي و کاري، شرایطي را ايجاد نموده است که من و همسرم در تهران از فرزندانمان دور هستيم و چشم‌انتظاريم که هر چه زودتر همه اعضاي خانواده نزديکتر به هم باشيم.

نفس مطالبه شفافيت بسيار مطلوب است

-نظر شما در خصوص برپایی کمپین «فرزندت کجاست؟» چیست و آیا آن ‌را در تعارض با حریم خصوصی افراد نمی‌دانید؟ آیا مسئولان علاوه بر حوزه کاری خود باید در زمینه زندگی خصوصی نیز شفاف باشند؟
نفس مطالبه شفافيت از مقامات و مسئولين، بسيار مطلوب است و هر کسي که پا به عرصه خدمت دولتي مي‌گذارد بايد در محدوده قانون خود را ملتزم به شفافيت بداند. وزرا و ساير مقامات در ابتدای مسئولیت خود طبق اصل 142 قانون اساسی موظف هستند تمامی جزئیات تمکن مالی و دارایی خود و خانواده خود را به مقام محترم قضایی منعکس کنند و در پایان دوره هم طبق قانون، بررسی‌های لازم صورت می‌گیرد و اگر افزایشی در دارایی فرد ایجاد شده باشد باید جوابگوی چرایی اين افزايش باشد. اين الزام، قانوني است. مستقل از نحوه و کيفيت اجرا، اين قانون مولد شفافيت است و زندگی شخصی مديران تا حدی که به موضوع حریم خصوصی و حفظ آن، فراتر از قانون، لطمه‌ای نزند باید شفاف باشد. اما درباره اين‌که آيا سؤال از «فرزندت کجاست؟» آغاز خوبي براي مطالبه شفافيت است مي‌توان بحث کرد.
من شخصاً آمادگي زيادي براي التزام به شفافيت دارم زيرا علاوه بر اصول اخلاقي و منش شخصي‌ام، در ده سال اخیر که به عنوان دیپلمات ارشد سازمان ملل مشغول به فعالیت بودم موظف بوده‌ام مثل تمام مدیران سازمان ملل هر سال جزئیات زندگی مالی خود، همسر و فرزندانم را در هر مکان با تفصیل کامل در سایت مخصوصي قرار بدهم که در معرض دید مسئولان ارشد و تعریف‌شده سازمان ملل است. دقت اين گزارش‌دهي مالي به اندازه‌اي است که اگر در منزل ما مثلاً یک تابلو قيمتي وجود داشت و پس از مدتی تبدیل به دو تابلو می‌شد این موضوع را باید اظهار می‌کردم، قیمت آن را بيان کرده و توضیح مي‌دادم که این رقم از چه محلی تأمین شده است.
سازمان ملل بالاخص از ديپلمات‌هاي ارشد که حقوق خوبي دريافت مي‌کنند و براي مثال در آن زمان ماهيانه حدود ده ‌هزار یورو حقوق دريافت مي‌کردم، انتظار دارد هيچ درآمدي از منابع ديگر وارد زندگي‌شان نشود و اگر هم منابعی وارد مي‌شد، حتماً باید چگونگی آن را به اطلاع می‌رساندیم. همچنين اينکه شغل آنان هيچگونه رانتي ايجاد ننمايد. تیم‌های بازرسی و نظارتی سازمان ملل اگر کوچک‌ترین خلافي را مشاهده کنند حداقل برخورد با متخلف، جدا شدن وي از آن مسئولیت است، جدا از اینکه مکانیزم‌های انضباطی و تنبیهی خاصی نیز در مجموعه سازمان ملل وجود دارد. بنابراین، با این عادت و تمرین که ده سال به صورت سالیانه و با تفصيل و جزئیات بر دارایی‌هاي من اعمال شده، هیچ مشکلی برای ابراز شفافیت و شرایط شخصی و خانوادگی به مراجع مسئول ندارم.
اینکه این موضوع را در قالب کمپین اظهار کنیم در صورتی درست و اثربخش است که پایبندی‌های اخلاقی لازم را هم حفظ کنیم و به گونه‌ای نشود که حاصل این تمرین‌های ابراز شفافیت، ما را به جامعه‌ای تبدیل کند که بدواً یکدیگر را زیر علامت سؤال ببینيم، مگر اينکه خلاف آن ثابت شود. فضاي اجتماعي نبايد به گونه‌اي شود که از جمله، هر ايراني ساکن خارج کشور احساس کند خودش و بستگانش در معرض ترديد و سؤال هستند.

دوتابعیتی ها نیستم

-برخي مسائل درباره دوتابعیتی‌ بودن شما قبل از حضورتان در وزارت نيرو مطرح شده بود و در همان روزهای ابتدایی از سوی شما تکذیب شد. با توجه به حضور دو دهه‌ای در خارج از کشور، نگاه شما به مسئله ایرانیان دوتابعیتی که در اقصی نقاط دنیا مشغول به فعالیت هستند، چیست؟
من طی ده سال اخیر در کشور آلمان (86 تا 96) و قبل از آن هم برای تحصیلات تکمیلی حدود هفت سال در کشور کانادا (70 تا 77) زندگی کرده‌ام. زمانی که در کشور کانادا بودم حدود 900 دانشجوي ایرانی در ایالت‌های مختلف کانادا بورسیه دولت جمهوري اسلامي ايران و در دانشگاه‌های متعددی مشغول به تحصیل بودند و با توجه به این‌که کانادا کشوري مهاجر‌پذیر است و طبیعتاً شرایط و امکانات مناسبی برای جلب و جذب نیروهای تحصیل‌کرده و جوان کشورهای در حال توسعه داراست، تعدادی از ایرانیان هم به هر حال از این امکاناتی که برای آنها فراهم بوده استفاده کرده‌اند. این شرایط براي من نیز فراهم بوده و پیشنهاداتی برای استفاده از آن داده می‌شد اما به هيچ وجه استفاده نکرده و به فاصله کمتر از دو ماه پس از دفاع پایان‌نامه دکترا به همراه خانواده به ایران بازگشتیم.
قانون کشور ما در اين خصوص تا زماني که تغيير نکرده محترم و لازم‌الاجراست، قانون، تابعیت دوگانه را نپذيرفته و بکارگيري چنين شهرونداني را برای فعالیت در بخش‌های مختلف سازمان‌های دولتی مجاز نمي‌داند. من هم به دلیل این‌که نمی‌خواستم خود را از فرصت حضور و خدمت در سازمان‌های اجرایی محروم کنم و هم‌چنين به دلایل فکري هیچ پیشنهادی را براي اخذ تابعيت دوگانه در زمان حضور در کشور کانادا و حتی فعالیت در سازمان ملل و در کشور آلمان و هر جاي ديگري نپذیرفته و اقدامی هم نکرده‌ام و در بدو طرح موضوع پیشنهاد حضورم در وزارت نیرو نیز در کمیسیون‌های مختلف مجلس و مصاحبه‌های خبری بارها اعلام کرده‌ام تابعیت هیچ کشوري به جز جمهوری اسلامی ايران را نداشته و نخواهم داشت.
و اما نکته‌اي را درباره تابعيت دوگانه بايد توضيح بدهم. من در طول 10 سال زندگي در آلمان بنا به نوع فعالیتم در سازمان ملل، اغلب در حال سفر به کشورهای مختلف بودم و با ایرانیان زیادی در طی این سال‌ها در خارج از کشور مواجه شده‌ام که به هر دلیل از تابعیت کشور دیگری نيز برخوردار شده‌اند، ولی وجود بسياري از این افراد، خانواده‌ها و حتی فرزندان آنان مالامال از عشق به میهن‌شان بوده و هست و هر کدام بسته به نوع تخصص و جایگاه شغلی‌شان به دنبال فرصت‌هایي بوده و هستند که دین خود را به وطن‌شان ادا کرده و به هر نوعی که می‌توانند به کشورشان خدمت کنند. اين هموطنان نيز از سرمايه‌هاي کشور ما هستند.
همه دوتابعیتی ها مورد سوءظن نیستند
مسئله مهم این است که ما نباید این سرمایه قابل ملاحظه کشور خود را با برخوردهای ناپخته از دست بدهیم. تردیدی نیست که قانون بايد رعايت شود، ولی نباید به گونه‌ای رفتار کنیم هر فرد و شهروندی که دو تابعیتی است در معرض سوءظن و سؤال باشد. ممکن است برخي از اين سوءظن‌ها و ترديدافکني‌ها، ناآگاهانه نوعی بازی کردن در زمین دشمن باشد. همانگونه که سعی داریم سرمایه‌های خارجی را جلب و جذب کنیم، بنابراین اگر ایرانیانی هستند که در خارج از کشور زندگی می‌کنند و می‌توانند به کشور خود خدمت کنند نباید به گونه‌ای رفتار کنیم که در عزم آن‌ها براي خدمت به ميهن‌شان ترديد ايجاد شود.
آنچه در این میان مهم است اخلاق و پایبندی به اصول آن است. این شب‌ها، هر زمان که تلویزیون خود را روشن می‌کنید خبرهای متعددی از کشف کالاهای احتکارشده و انبار کردن مایحتاج ضروری مردم را می‌بینید. سؤال اینجاست که آیا اين محتکرين، دوتابعیتی هم هستند؟ بسیاری از آنان يک تابعیتی‌هائی هستند که حریم‌هاي اخلاقی در میان آن‌ها شکسته شده است. اين‌ها صرفاً تابعيت ايران را دارند اما از تابعيت سرزمين اخلاق و وطن‌دوستي خارج شده‌اند.
بپرسیم” وطن‌ات و اخلاق‌ات کجاست؟”
شاید بد نباشد در کنار کمپین «فرزندت کجاست» از برخی – يک يا دوتابعيتي – هم پرسیده شود که” وطن‌ات و اخلاق‌ات کجاست؟” این مسائل نیز سوالات جدی است که می‌توان آن‌ها را مطرح کرد. مراقب نفوذي‌هاي يک‌تابعيتي هم باشيم که از زير ذره‌بین کنترل و نظارت خارج نشوند و بحث دوتابعيتي‌ها، حاشيه امن براي آن‌ها ايجاد نکند. حواس‌مان باشد که برخي ممکن است فرزندان‌شان خارج از کشور نباشند اما معلوم نيست در داخل مشغول کار خير باشند. کسي هم اگر از سازوکارهاي سالم، به اتکاي توان تحصيلي يا کارآفريني و هر قابليت ديگري به هر دليلي زندگي در خارج از کشور را انتخاب کرده است، نبايد در مظان اتهام قرار گيرد. همان قدر که خداي ناکرده سوءاستفاده احتمالي هر مسئولي از قدرت براي تحصيل مال نامشروع و بعد استفاده از آن براي فرستادن فرزندان به خارج نادرست است، سوءظن پراکندن نسبت به کساني که پاک زيسته‌اند ولي به دليل توانايي و استعداد توانسته‌اند جايگاهي مثلاً در دانشگاه‌هاي خارجي پيدا کنند يا مانند خيلي از مردم زندگي در جايي غير از وطن خود را برگزيده‌اند، نادرست است.
حرفم را خلاصه کنم. شفافيت خوب است و براي من که عمري را شفاف زيسته‌ام باکي از شفافيت نيست. اما شفافيت را بايد توأم با رعايت اخلاق و همه‌جانبه‌نگري، مطالبه کرد. شفافيت بايد سبب توسعه اعتماد و سرمايه اجتماعي شود. مطالبه شفافيت به شيوه نادرست و در جاهايي که اولويت ندارند، خودش عامل فرسايش اعتماد است. مطالبه شفافيت در جامعه ما را بايد از جاهاي مهم‌تري آغاز کرد. شفافيت در زير سايه رعايت اخلاق راهگشاست.
منبع:پاون
انتهای پیام/

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا